زیباروی. که اندام چون بت دارد. که دارای تناسب اندام است. مجازاً، معشوق. محبوب: بدو اندرون خفته بت پیکری نهاده به بالینش بر افسری. فردوسی. چو قد ویس بت پیکر چنان شد که همبالای سرو بوستان شد. (ویس و رامین). بدان بت پیکران گفت آن دلارام کزین پیکر شدم بی صبر و آرام. نظامی
زیباروی. که اندام چون بت دارد. که دارای تناسب اندام است. مجازاً، معشوق. محبوب: بدو اندرون خفته بت پیکری نهاده به بالینش بر افسری. فردوسی. چو قد ویس بت پیکر چنان شد که همبالای سرو بوستان شد. (ویس و رامین). بدان بت پیکران گفت آن دلارام کزین پیکر شدم بی صبر و آرام. نظامی